دموکراسی آری،نه؟
نظام حکومتی ولایی شیعی، نه در چهارچوب دموکراسی می گنجد نه در قالب حکومتی دیکتاتوری، بلکه فهمی متفاوت در نظام حکومتی است. دموکراسی به آن معنایی که امروزه در بین مردم فهم می شود نیست چرا که مردم در اصل حق انتخاب دخالتی ندارند.
دیکتاتوری هم نیست چرا که ائمه اطهار هیچ گاه خود را بر مردم زمان خویش تحمیل نکرده اند.
لذا عدم تمایل ائمه طاهرین در برخی برهه های تاریخی به حکومت فقط به این خاطر بوده که مردم به این بزرگواران اقبال نشان ندادند.
البته این عدم اقبال ریشه های درونی (یعنی عدم آگاهی خود مردم از حق) در ریشه های بیرونی (تبلیغات مسموم علیه ائمه طاهرین) داشته است.
در تفکر شیعی علی امام است چرا؟
چون ویژگی های یک امام صالح دارد و داشتن همین ویژگی ها باعث به وجود آمدن حق حکومت برای او می شود.
بگذارید مثال بزنم.
آیا می توان این سئوال را مطرح کرد که چرا دماوند بلندترین قله سلسله جبال البرز است؟
بلند بودن دماوند نسبت به سایر قلل در ذرات دماوند است نه چیزی است که ما آن را به این قله داده باشیم .
علی صالح است، باتقواست، عالم است و همین ویژگی های ذاتی او برایش حق ایجاد کرده است.
دموکراسی و ایجاد حق انتخاب برای مردم یکی از بزرگترین نعمت های فکری عصر حاضر است اما متاسفانه تعمیم آن به همه ی شیون زندگی بشر، می تواند خسارات بزرگی برای بشر فراهم آورد.
اگر قرار باشد هرجا که اختلاف کردیم، ببینیم که طرفدار کدام نظر تعدادشان بیشتر است و آن را انتخاب کنیم، در این حالت پس رسالت عقل چیست؟
دموکراسی آن وقت اثرحقیقی خود را بروز خواهد داد که از شاهراه عقل بگذرد.
تقریباً یک سال پیش بود که اتحادیه اورپا می خواست به یونان کمک مالی کند، قرار بر این شد که اخذ این وام در معرض قضاوت مردم یونان قرار گیرد و اگر اکثریت مردم خواستار آن بودند این وام اخذ شود اما این اتفاق نیافتاد.
چون سیاست مداران اورپایی با این استدلال که همه ی مردم یونام اقتصاد دان نیستند و نمی توانند نظر تخصصی بدهند این رفراندوم را لغو کردند.
آیا واقعاً همه ی مردم متخصص هستند؟
ما برای انتخاب یک جراح قلب نیاز به این داریم که
او در زمینه ی جراحی قلب متخصص باشد یا براساس اصول دموکراسی و اکثریت انتخاب شود؟
اگر انتحاب جراح قلب را براساس رای اکثریت در نظر بگیریم خلاف عقل ترین کار ممکن را کرده ایم. حیطه جولان دموکراسی نباید با عقل تداخل داشته باشد.
سئوال دیگری که مطرح می شود این است که در نظام دموکراسی که صرفاً بر انتخاب مردم استوار است و با رای اکثریت می توان متقن ترین اصول عقلی را زیر سئوال برد چه تضمینی وجود دارد که مردم دست به انتخاب درستی بزنند؟
درست است که مردم خود باید بر سرنوشت خود مسلط باشند و نسبت به سرنوشت خویش آزادی انتحاب داشته باشند.
اما آیا انتخاب شایسته خود حق مردم نیست؟
آیا در رفراندومی که آراء به صورت 49% و 51% تفکیک شد، چه باید کرد؟
49% را باید تماماً از نظر انداخت؟
آیا اینکه عالم ترین فرد عصر بر مردم حکومت کند حق مردم نیست؟
یک جراح قلب چرا حق دارد سینه ی یک بیمار را بشکاند و او را در معرض تیغ خود قرار دهد؟
مگرنه به خاطر این است که او تخصص دارد و دارای مطالعات آکادمیک در مورد جراجی قلب است؟
آیا مردم می توانند این حق را از او بگیرند؟
این حق به واسطه مردم ایجاد نشده که مردم بتوانند او را از حقش محروم سازند.
منتظر نظرات شما هستم.